جدول جو
جدول جو

معنی شهرک فارس - جستجوی لغت در جدول جو

شهرک فارس(شَ رَ)
نام محلی است یک فرسخ و نیم جنوبی وشتک در فارس. (ازفارسنامۀ ناصری). نام دیهی از دیه های فارس که تا شیراز سی فرسنگ فاصله دارد. (از نزهه القلوب ص 185)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ رَ کِ)
شهرک مرزبان. در جنگ ریشهر بدست باب بن ذی الجره کشته شده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به شهرک (مرزبان) و رجوع به ذوالجره شود
لغت نامه دهخدا
(شُ رَ تِ)
شیخ حسن شاعر، که در اصل عرب بود ولی در فارس بسر میبرد و شغل پزشکی داشت و سرانجام به هندوستان رفت. (از مجمعالفصحاء ج 2 ص 250)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
از محالات بلوک خمسۀ فارس، حد شمالی نیریز و شرقی خشن آباد و طارم، جنوبی لارستان و غربی دارابگرد. آب و هوای آن گرم و نام مرکز بخش نیز فرک است. در حدود 3000 تن سکنه دارد و شامل 17 قریه است. (از جغرافیای سیاسی کیهان). درازی آن از قریۀ همت تا قریۀ نصیرآباد نزدیک به دوازده فرسنگ و پهنای آن از دو فرسنگ بیشتر است. از جانب مشرق به ناحیۀخشن آباد و ناحیۀ طارم و از جانب شمال به نواحی نیریز و از جانب مغرب به نواحی داراب و از جنوب به لارستان محدود است. هوای آن از داراب گرمتر و از بیشتر نواحی سبعه ملایم تر است. درخت نخل در جنوب این ناحیه ظرف سه یا چهار سال ثمر میدهد. محصول شتوی آن گندم و جو و صیفی و شلتوک و ذرت و پنبه و کنجد است. چند باغ رعیتی در حوالی قصبۀ فرک باقی مانده که بیشتر درخت های آنها لیموست و هر درخت در حدود صدوپنجاه من ثمر میدهد. شکار صحرای ناحیۀ فرک آهو، دراج و در کوهستانها بز، پازن، قوچ، میش کوهی، کبک و تیهوست. این ناحیه را هیجده قریۀ آباد است. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است فرسخی در مغرب کاکی به فارس. (از فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا